English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (6065 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
workstation U ایستگاه کاری
workstations U ایستگاه کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
agent U برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agents U برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
client U یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد
clients U یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
diskless workstation U ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
multifunction U ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
Other Matches
primary U وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod U روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell U مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string U یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
station U ایستگاه
stand U ایستگاه
stationed U ایستگاه
sited U ایستگاه
site U ایستگاه
stations U ایستگاه
sites U ایستگاه
control station U ایستگاه کنترل
stand U بساط ایستگاه
exposure station U ایستگاه هوایی
bus stops U ایستگاه اتوبوس
air way station U ایستگاه کنترل
height of site U ارتفاع ایستگاه
ambulance station U ایستگاه امبولانس
enquiry station U ایستگاه پرس و جو
bus stop U ایستگاه اتوبوس
police station U ایستگاه پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
climatological station U ایستگاه هواشناسی
cabstand U ایستگاه درشکه
bus terminal U ایستگاه اتوبوس
fuelling station U ایستگاه سوختگیری
bus bay U ایستگاه اتوبوس
broadcasting station U ایستگاه رادیو
broadcast station U ایستگاه فرستنده
coast station U ایستگاه ساحلی
base end station U ایستگاه عقب
forward station U ایستگاه جلو
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
control cubicle U ایستگاه فرمان
ground position U ایستگاه زمینی
traverse station U ایستگاه پیمایش
client U ایستگاه پردازشگر
terminus U ایستگاه نهایی
terminuses U ایستگاه نهایی
space platform U ایستگاه فضایی
slave station U ایستگاه فرعی
weather station U ایستگاه هواشناسی
station house U ایستگاه کلانتری
weather stations U ایستگاه هواشناسی
stops U ایستگاه نقطه
stopping U ایستگاه نقطه
power stations U ایستگاه مولدنیرو
upper terminal U ایستگاه کوهستانی
wireless station U ایستگاه بی سیم
tide station U ایستگاه جزر و مد
tracking station U ایستگاه ردیابی
tracking stations U ایستگاه ردیابی
substation U خرده ایستگاه
substation U ایستگاه فرعی
stop U ایستگاه نقطه
power station U ایستگاه مولدنیرو
stopped U ایستگاه نقطه
wayside U ایستگاه فرعی
station master U رئیس ایستگاه
stationmaster U رئیس ایستگاه
stationmasters U رئیس ایستگاه
orienting station U ایستگاه توجیه
master station U ایستگاه اصلی
master station U شاه ایستگاه
loading station U ایستگاه بارگیری
known datum point U ایستگاه معلوم
clients U ایستگاه پردازشگر
railway station U ایستگاه قطار
Where is the station? U ایستگاه کجاست؟
space stations U ایستگاه فضایی
relay station U ایستگاه واسطه
remote station U ایستگاه دوردست
relay station U ایستگاه رله
space station U ایستگاه فضایی
reading station U ایستگاه خواندن
fire station U ایستگاه اتش نشانی
fire stations U ایستگاه اتش نشانی
alert station U ایستگاه اماده باش
weather stations U ایستگاه هوا شناسی
cleaning station U ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
courier transfer station U ایستگاه تعویض پیک
alert station U ایستگاه اعلام خطر
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
lay-bys U جایگاه ایست ایستگاه
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
lay by U جایگاه ایست ایستگاه
base line end station U ایستگاه انتهایی خط مبنا
weather station U ایستگاه هوا شناسی
lay-by U جایگاه ایست ایستگاه
How many stops are there to ... ? چند ایستگاه تا ... هست؟
rawinsonde U ایستگاه راوین سوند
remote station U ایستگاه راه دور
stationed U ایستگاه اتوبوس وغیره
station house U ایستگاه راه اهن
stations U ایستگاه اتوبوس وغیره
stops U متوقف کردن ایستگاه
stopping U متوقف کردن ایستگاه
stopped U متوقف کردن ایستگاه
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
railway station U ایستگاه راه اهن
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
pr etrol filling station U ایستگاه پمپ بنزین
professional workstation U ایستگاه کار حرفهای
pumping station U ایستگاه تلمبه زنی
net control U ایستگاه کنترل شبکه
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
station U ایستگاه اتوبوس وغیره
stop U متوقف کردن ایستگاه
Where is the bus stop? U ایستگاه اتوبوس کجاست؟
clearing station U ایستگاه تخلیه بیماران
trig point U ایستگاه مثلث بندی
way station U ایستگاه رله مخابراتی
triangulation station U ایستگاه مثلث بندی
exposure station U ایستگاه عکاسی هوایی
firehouse U ایستگاه اتش نشانی
remote station U ایستگاه دور دست
transit station U ایستگاه عبوری راه اهن
How far is the bus stop ? U تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
uplink U خط ارسال از ایستگاه زمینی به ماهواره
relays U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
To the railway station U به طرف ایستگاه راه آهن
Where's the railway station? U ایستگاه راه آهن کجاست؟
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
relays U ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
International Space Station [ISS] U ایستگاه فضایی بین المللی
station log U دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
serivce station U ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
relay U ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relay U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed U ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relayed U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
track [American E] U سکوی ایستگاه راه آهن
consolidating station U ایستگاه تکمیل کننده بار
station bar U رستوران ایستگاه راه آهن
Where is the nearest underground station? U نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
platform U سکوی ایستگاه راه آهن
client based application U برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
forward air control post U ایستگاه کنترل هوایی جلو
service station U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
service stations U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
secondary U وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
outstation U ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
to pull out U از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
stuck beacon U ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
depots U ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot U ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
screening elevation U زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
in the centre near the railway station U در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
radial U شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
stationed U وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
radials U شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
Take me to the main railway station! U مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
stations U وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
reference station U ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
homing station U ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
station U وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
concentrator U گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
accomodation train راه آهنی که در ایستگاه های مختلف توقف میکند
gauging station U ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
r method U روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
remoter U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
freddie U اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
remote U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remotest U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
access control U بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
radio range U ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
broadcasts U تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
broadcast U تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
combining U ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combine U ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combines U ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com